کورده‌واری




اسم من سیلویا است و می‌خواهم از تجربه سفر فوق‌العاده خود به ایران و به خصوص سفر به

کردستان برای شما بگویم. من زمان خوبی را برای سفر به ایران انتخاب کرده بودم و در نوروز مهمان مینا و خانواده‌اش در

تهران بودم. بعد از گذرندان چند روز فوق العاده و جشن گرفتن نوروز باستانی با مینا و خانواده‌اش من دلم برای سفر به جاده‌ها و دیدن شهرهای مختلف تنگ شده بود. تجربه سفری که من و مینا باهم به

اصفهان داشتیم باعث شد که مینا هم از پیشنهاد شروع دوباره سفر استقبال کند. ایران کشوری با تاریخ و فرهنگ بسیار غنی است، که آثار تاریخی و طبیعت بسیار زیبایی دارد، من دقیقا نمی‌دانستم برای سفر بهتر است به تخت جمشید برویم یا به دیدن شهر تاریخی ابیانه در کاشان! اما همسفر من، مینا دقیقا می‌دانست که کجا باید برویم. او پیشنهاد سفر به کردستان را به من داد که طبیعت بسیار زیبایی دارد. بعد از چند تماس تلفنی و هماهنگ کردن کارها، و توضیحات مینا برای سفر به کردستان برای خانواده‌اش و جلب رضایت آن‌ها، ما به همراه یکی از دوستان مینا، به نام آزاد» راهی سفر به کردستان شدیم. قرار شد ما سفر خود را به مقصد مریوان آغاز کنیم و از استان زیبای کردستان که در نزدیکی عراق و هم مرز با این کشور است دیدن کنیم.

ادامه مطلب


سواره ایلخانی‌زاده در سال ۱۳۱۶ در روستای تُرجان، از توابع شهرستان سقز به دنیا آمد. زمانی که او تنها دو سال داشت، خانواده اش از روستای ترجان به روستای قره گویز یکی دیگر از توابع همین شهرستان نقل مکان می‌کنند.

به گزارش کردپرس؛ سواره مدرک دیپلم خود را در شهر تبریز گرفت و برای تحصیلات تکمیلی در رشته حقوق قضایی به تهران می‌رود و درسال ۱۳۴۷ موفق به اتمام تحصیلات خود می‌شود. سواره به دلایلی در سال ۱۳۴۳ به مدت ۶ ماه در زندان قزل قلعه تهران زندانی می‌شود.

ایلخانی زاده متخلص به کاک سواره» در سال ۱۳۴۶ در قسمت کردی رادیو تهران مشغول به کار می‌شود و در زنجیره برنامه‌های ادبی-اجتماعی ضمن نقدهای ادبی، داستان‌های کوتاهی را نیز ارائه می‌کند. اما مرگ او را مجال نمی‌دهد و در سال ۱۳۵۴ در حالی که کمتر از ۳۸ سال داشت بر اثر حادثهٔ تصادف در تهران درگذشت. پس از فوت، پیکر کاک سواره را به روستای حمامیان بوکان می‌آورند و در گورستان همان روستا دفن می‌کنند.

آثار و اشعار

به باور برخی از شاعران و نویسندگان کرد سواره ایلخانی زاده پدر شعر کوردی نو در ایران شناخته می‌شود و از او به عنوان شاعری نوگرا یاد می‌شود، اما در قالب شعر کلاسیک نیز آثاری ناب نیز از سواره به جا مانده است که پیره هه‌ڵۆ»، یکی از آن‌ها است.

یکی از اشعار بسیار معروف او پیره هه‌لو» نام دارد البته در کنار این شعر، شعر شار» نیز شهرت فراوانی دارد. پیره هه‌لو» از یکی از اشعار الکساندر پوشکین شاعر و نویسندهٔ روسی سبک رومانتیسیسم الهام گرفته شده که سواره آن را بازسرایی کرده است.

چندین کتاب و مجموعه اثار ایلخانی زاده  از جمله مجموعه آثار وی تحت عنوان شه نگه سوار» در سال های اخیر چاپ و منتشر شده است.

دو بیت پایانی شعر پیره هه‌لو

ژینی کورت و به هه‌لویی مردن / نه‌ک په‌نا بو قه‌لی روو ره‌ش بردن/

لای هه‌لوی به‌رزه‌فری به‌رزه مژی / چون بژی خوشه نه‌وه‌ک چه‌نده بژی

شیرکو بیکس شاعر معروف کورد در گفت وگوی خود با مجله سروه که در شماره ۶۸ این مجله منتشر شد، در خصوص کاک سواره می‌گوید:

سواره ایلخانی زاده در شعر نو کردی در ایران راهی تازه را در پیش گرفته است و به نظر من مهم‌ترین ویژگی شعر سواره در این است که بازگو کننده سخنان دیگران نبود، سایه این و آن نبود و تنها خودش بود.

یادداشت/ فردین مصطفایی 


به گزارش خبرنگار کردپرس، راضیه خاقانی»؛ فعال مدنی در یادداشتی به واکاوی علت فراموشی صنایع دستی در قروه پرداخته و بر ضرورت بازآفرینی هنرهای دستی بومی با برنامه ریزی اصولی و دایر کردن بازارچه های دائمی و عمومی تأکید دارد.

در این یادداشت آمده است: آن هنگام را به یاد داریم و نسل جدید شاید به سختی به درک آن پی ببرد که در سخت ترین شرایط زندگی و با کمترین امکانات؛ دستان ماهر ن و مردان خوش ذوق منطقه قروه بر تار و پود تخیل، نقشی نو پدید می آورد که امروزه در گوشه و کنار هر خانه ای نشانی از آن هویت هنری بومی پیدا می شود؛ فرش، جاجیم، گلیم، لحاف و . نمونه هایی از این هنر است که هنوز پاینده و شگفتی آفرین بوده و انسان را به بالندگی ذوق و لطافت روح پیشینیان سرزمین خود فرا می خواند. روزگاری در همین منطقه فرش دلبران و مالوجه، سنگ پای قزلجه کند، ساخته های سنگی مرمر قصلان، آهنگری قروه و همین طور نخ ریسی و تهیه پارچه های دست باف مانند پلیور، شال بافی و گیوه دوزی و نمدمالی» زبانزد منطقه بود. به خصوص فرش" نُه گل" (دوقوز گوول) که بافت زیبای آن در مالوجه و دلبران» تأکیدی بود بر باورهای سنتی ترک زبان ها در شهرستان قروه.

با وجود چنین پیشینه فاخر، امروزه غبار فراموشی بر هنرهای بومی شهرستان ما نشسته و گنجینه ارزشمندی از هویت و فرهنگ این دیار پهناور را در پستوی خاطره ها پیوند زده است. شناسایی، معرفی و احیای این هنرها به طور یقین تحول بزرگی در حوزه هنر و صنایع دستی قروه پدید خواهد آورد. می توان با تلفیق سنت و مدرنتیه، هنرهای دستی این منطقه را با توجه به ظرفیت های موجود به طور کاربردی و فراگیر توسعه داد. این موضوع علاوه بر احیای تاریخ و فرهنگ، رونق اقتصاد اشتغال و گردشگری را در پی خواهد داشت و این مهم توجه و برنامه ریزی مسئولان، کارشناسان و فعالان عرصه صنایع دستی را در این باره می طلبد.

در واقع نباید هنرهایی که سال ها برای آن زحمت کشیده شده و هر یک به اندازه چند کتاب بار فرهنگی و تاریخی دارد، به آسانی دستمایه فراموشی گردد. ایجاد بازارچه دائمی صنایع دستی در حال فعالیـت در جنـب میـدان شورای قروه فرصت خوبی خواهد بود تا ضمن اشتغال، صنایع دستی این منطقه را دوباره بر سر زبان ها اندازد. از آنجا که این مسیر محل تردد مسافران و گردشگران زیادی به سمت بانه و سایر شهرهای کردستان است، ایجاد این بازارچه کمک قابل توجه ای به فروش و بازاریابی این صنایع خواهد داشت.

بدون شک شرافت هنرهایی که با دست هنرمندان بومی ساخته یا بافته می شوند ارزش و اهمیت بالایی از تولیداتی دارد که وارد می شوند و منجر به بیکاری جوانان و فراموشی هنرهای ما می گردد. سنگ پای قزلجه کند، فرش نُه گل دلبران، هنرهای دست ساز سنگ مرمر قصلان و تابلو فرش هایی» که در خانه های بیشتر روستاهای شهرستان  بافته می شوند می تواند انسجام بیشتری داشته باشد. کافی است که اندکی اهمیت داده شود و غرفه های صنایع دستی شهرستان پیوسته و مداوم در معرض نمایش باشد. همین طور ایجاد غرفه های نمایشگاهی در ایام خاص در روستای سیاحتی و زیارتی باباگرگر» می تواند در این زمینه به کمک ما بیاید. بیشتر این هنرها می تواند برای پرکردن اوقات فراغت جوانان مدنظر قرار گیرد. چرا که عشق به صنایع دستی هنرمند را عاشق خود می‌کند.

احیای هنرهای بومی منطقه قروه، فرآیندی زمان بر است که نیاز به مطالعات تخصصی و برنامه ریزی بلند مدت و کاربردی دارد. بازاریابی و سرمایه گذاری در این راستا و جذب بودجه های حمایتی و ترویجی هنرمندان، فرصت بهره برداری درست از صنایع دستی ما را افزایش می دهد و توسعه آن را فراهم می آورد./



کردها قبل از زمان صفویه نیز در خراسان سکنی داشته‌اند. خاطرات دعبل خزائی در راه عبور و رسیدن به مرو و برخورد او با کردی‌های علوی، خاطرات تیمور در کتاب منم تیمور جهانگشا، که در مسیر قوچان به گروهی برمی‌خورد؛ که می‌گویند: ما کرد هستیم و همزمان با دوره تیمور، کلاویخو نیز در سفرنامه خود اشاره به وجود کردها در خراسان می‌نماید، دلیل بر وجود کردها پیش از زمان صفویه در خراسان است.

تاریخچه کردهای خراسان :

چنانکه اغلب دانشمندان و پژوهشگران تاریخ ملل می دانند و به آن اذعان دارند ، ” کردها ” از جمله اقوام هند و اروپایی اند که از هزاره های قبل از میلاد مسیح در مناطق وسیعی از خاور میانه و بویژه کوهستانهای مرتفع بین النهرین استقرار یافته اند .

سفالینه های به دست آمده حاکی از این است که این قوم دست کم از ۷ هزار سال پیش دارای تمدنی در خور توجه بوده چنانکه بعضی اقوام مجاور را به طمع دست اندازی و انتفاع از ماحصل تمدن آنان انداخته است . امروزه کردها را در چند شاخه مهم دسته بندی می کنند .

در این تقصیم بندی که از نظر تفاوت لهجه صورت گرفته این شاخه ها عبارتند از : ۱- کرمانج ها ۲- سوران ها ۳- لرها ۴-زازاها ۵- هورامان ها چنانکه می بینید کرمانج” یکی از این شُعب و در واقع مهمترین زیر مجموعه نژاد و زبان کردی است .

کرمانج” که به ” کرد شمال ” نیز معروف است کم و بیش حدود ۷۰% تمام کردهای جهان را که امروزه در بیش از ۳۰ کشور جهان پراکنده اند شامل می شود .

با این حال مهمترین ستگاههای کرمانج ها عبارتند از : سراسر جنوب و بخش هایی از شرق و مناطق مرکزی ترکیه یا اصطلاحا کردستان شمالی ” ، شمال شرقی سوریه یا اصطلاحا جنوب کوچک” ، شمال عراق یا به اصطلاح جنوب بزرگ” و بسیاری از کشورهای آسیای میانه و اروپا که بعضا جوامع چند صد هزار نفری کرمانج ها را در خود جا داده اند .

اما یکی از مهمترین نقاط کرمانج نشین که به شواهد آمار حدود دو میلیون نفر از این قوم در آن زندگی و متأسفانه به دلیل جدا بودن از دیگر نقاط تجمع کُردها کمتر مورد توجه بوده شمال خراسان ” و شمال شرقی ایران است .

ما در این فرصت به منظور جبران گوشه ای از این بی توجهی قصد تأمل و توقف در این بخش از موطن کرمانج ها و طرح و معرفی ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی آن را داریم : به لحاظ زبانی همانند ویژگی های فیزیکی و رفتاری ، کردها در تمام شاخه ها شباهت بسیار دارند اما عمده تفاوت لهجه های آنان این است که به ترتیب از نقاط جنوبی به سمت شمال زبان کردی به طرف ساده تر شدن و خلاصه گویی پیش می رود .

کرمانج های خراسان نیز به تبع این تغییر با زبانی ساده تر و اختصار گراتر سخن می گویند و گر چه متأثر از زبان فارسی و عربی دخل و تصرفاتی در آن بعمل آمده ، اما صد البته – برای کرمانج های دیگر نقاط جهان براحتی قابل فهم و مکالمه است . کرمانج های خراسان به لحاظ مذهبی ، تماما شیعه مذهبند و گویا یکی از عمده دلایل کوچ این قوم به خراسان شمالی نیز قرابت مذهبی با دیگر ایرانیان است .

مهمترین نقاط اسکان کرمانج ها در خراسان عبارتند از شهرهای : قوچان ، بجنورد ، اسفراین ، شیروان ، مشهد ، چناران ، درگز ، کلات ، آشخانه ، مانه و سملقان ، فاروج ، باجگیران ، و …. اما در مجموع حضور کرمانج ها در روستاها نمود بیشتری دارد تا در شهرها چرا که اغلب آنان به مشاغلی همچون دامداری و کشاورزی مشغولند و بالطبع ناگزیر از زندگی کوچ نشینی و روستانشینی اند.

ادامه مطلب


وقتی بشنوی یک دختر کُرد خراسانی تا آغازین سال‎های دهه سوم زندگیش توانسته در ایران و جهان نام موسیقی شمال خراسان را احیا کند تحریک میشوی تا او را بیشتر بشناسی و از افکار و اهدافش بیشتر بدانی!

توانستیم یلدا عباسی» را که عزمی راسخ دارد تا به صورت علمی موسیقی خراسان را در عرصه جهانی معرفی کند، نیمروزی بیابیم و با او به گفت و گو بنشینیم؛ در این جلسه صمیمانه علیرضا نظیف پژوهشگر موسیقی نیز همراه مان بود.

در ابتدای بحث برای اینکه بیشتر با گذشته و آینده یلدا آشنا شویم شرحی از فعالیتهای هنریش شنیدیم:

خلاف جریان آب شنا کردن از کودکی

او از چگونگی ورودش به دنیای ساز چنین گفت: سال ۱۳۶۶ در شیروان متولد شدم اما یک ساله بودم که به قوچان مهاجرت کردیم من در خانواده ای هنری به دنیا آمدم عمه پدری‌ام ماه بانو عباسی» نام داشت او که به بانو شیروانی مشهور بود از هنرمندان برجسته منطقه به شمار می‌رفت؛ رویا اسماعیلیان، مادرم نیز با نام هنری گلچهره» در همین وادی فعال بود و هست من هم به واسطه او در سن ۴ سالگی در یک نمایش موزیکال ایفای نقش کردم.
در نوجوانی مثل خیلی از هم سن و سالهایم به سوی سازهای جدید مثل گیتار رفتم اما خیلی زود هدفم در موسیقی را پیدا کردم و از حدود ده سالگی به صورت حرفه‌ای به سراغ آموختن دوتار رفتم این کار برای یک دختر به سن من مثل شنا کردن در خلاف جهت آب بود چون حتی نوجوانانی که به موسیقی اصیل علاقه داشتند به سراغ سنتور و سه تار یا همان موسیقی سنتی می‌رفتند اما من موسیقی فولکلور یا نواحی را انتخاب کردم کاری که اگر نوجوانی هم واردش می‌شد حتما پسر بود. در این دوران نزد اساتید مختلفی در قوچان، مشهد و تهران آموزش ساز دیدم کسانی چون مجید ، اباصلت راستگو، رمضان بَردَری، محمد یگانه، مجتبی خان قیطاقی، در زمینه آواز نیز از مادرم، رضا شاکری، حمیدرضا نوربخش و در نهایت پرواز همای بسیار آموختم.

از همکاری با پروازهمای تا ثبت گروه موسیقی بانوان

از اوایل دهه هشتاد ساکن مشهد شدیم و در دانشگاه آی تی خواندم و هرچند درس‌هایم خوب بود اما هیچگاه در این رشته به فعالیت نپرداختم و همه وقت خود را صرف موسیقی کردم. سال ۸۹ با محسن میرزازاده آلبوم کوات» را منتشر کردیم که شامل ۷ موسیقی به زبان کردی بود با پرواز همای سفرهایی به خارج داشتم و در فستیوال های مختلف به اجرای موسیقی پرداختم تا اینکه در سال ۹۴ گروه نازار» را ثبت کردم که متشکل از تعدادی خانم نوازنده و خواننده بود و مجوز اجرای موسیقی گرفتم. برای اینکه بتوانیم در سطح وسیع‌تر فعالیت کنیم همخوانان نازار» را سال بعد با افزودن یک همخوان و چند نوازنده مرد به گروه اولیه به ثبت رساندم.
اما دو سالی می‌شود که برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفته‌ام و در کنسرواتوار جوزپه وردی» شهر میلان که جزء ۵ ارکستر برتر دنیاست در رشته آواز کلاسیک مشغول تحصیل هستم. این را باید بگویم که این مویسقی مقامی و اجرای قطعه لو» و در نهایت رپرتوارهای کلاسیک بود که توانست مجوز ورود من را به این دانشگاه برایم به ارمغان بیاورد.

ادامه مطلب


گردآوری 

ولات کرمانج : با انتخاب نام های زیبای کرمانجی به فرهنگ و اصالت خودتان افتخار و آنرا حفظ نمایید:

” نام های دختر

  • روژیا ……… اولین روز زندگی/ دختر
  • کانیا …… روشنایی/ دختر
  • میلکان …… سرزمین اجدادی/ دختر
  • رۆنیا …… نور چشم/ دختر
  • ڕوناک ……. روشنایی/ دختر
  • کانی …… چشمه/ دختر
  • شانی ………. با ناز راه رفتن/ دختر
  • گوڵاڵە …… نام گلی/ دختر
  • سروه …… نسیم/ زمزمه دختر / پسر
  • بەیان …… سپیدە دم / دختر
  • ئاڵا …… پرچم / دختر
  • هونیا ………. / دختر
  • شەرمین ……… با شرم و حیا / دختر
  • سولین …… غنچه گل/ دختر
  • شەمامە …… دستنبو / دختر
  • نیشتمان ……. میهن/ موطن / دختر
  • شەنگە ……… زیبا / دختر
  • ئایرین…… آیرین/ آتشین / دختر
  • شەوبا ……… نسیم شب / دختر
  • ڕوژین …… مانند روز/ دختر
  • سوژین …… روشنایی زندگی/ دختر
  • شەوین ………. پریشان / آشفته / دختر
  • ئەسرین ……. منسوب بە اشک / دختر
  • شەوبو ……… گل شب بو/ دختر

ادامه مطلب


 بیش از ۴۰۰ سال از کوچ تاریخی نزدیک به ۵۰ هزار خانوار کُرمانج از نواحی شمالی مناطق کُردنشین (واقع در کشور کنونی ترکیه) به مرزهای خراسان در شمال شرق ایران می گذرد. آنچه از مطالعات تاریخی و میدانی تاکنون در رابطه با این کوچ تاریخی صورت گرفته می توان به صورت خلاصه این گونه نوشت:

در زمان زمامداری پادشاهان امپراطوری عثمانی (۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ میلادی) در اوایل قرن هفدهم میلادی ظلم و ستم و سختگیری بر علویان ساکن در محدوده ی این حکومت افزایش می یابد. این ظلم و ستم از ده ها سال قبل در زمان سلطان سلیم یکم و دوم و همچنین سلیمان و دیگر فرمانروایان عثمانی در قرن شانزدهم میلادی وجود داشت. لازم به ذکر است علویت آئین و کیشی است که در میان مردم زیادی از کُرد و ترک و عرب و ترکمن در محدوده ی کشورهای ترکیه، عراق و سوریه کنونی رواج دارد و گرچه به اعتقاد برخی از صاحبنظران کیش و آئین علویت ریشه و بنیادی کهن تر از اسلام دارد لیکن تاثیر زیادی از مذهب شیعه در دین اسلام گرفته است و اشتراکاتی با آن دارد. علویان عرف و آداب خاصی در زمینه ی دعا و نیایش دارند و احترام ویژه ای برای پیشوایان مذهب تشیع قائل هستند. آنها نیایش و عبادت و رقص آئینی خود را – که حرکات و شیوه ی آن بسیار شبیه رقص کُردهای خراسان در عروسی هایشان است – در مکان هایی به نام جَم خانه» انجام می دهند. طبیعتا این گونه عقاید علویان مورد پسند زمامداران و حتی مردم عمدتا سنی مذهب بود و از این رو بود که از سوی تندروهای عثمانی چه تُرک و چه کُرد (کُرمانج) مورد آزار و اذیت قرار می گرفته اند. کُردهای کوچنده به خراسان/کُرمانج ها نیز که در آن زمان عمدتا تحت فرماندهی یک کنفدراسیون یا مجموعه طوایف واحد به نام چمشگزک و از دو شاخه ی بزرگتر زاخوری (زاخورانلو یا زعفرانلو) و شادی (شادلو) و طوایف مختلف زیرشاخه آنها بودند یکی یا شاید اصلی ترین گروه مورد غضب حکومت عثمانی بودند و به واسطه ی زندگی عشایری و کوچ نشینی برخی از آنها در نواحی مختلف از مرزهای گرجی ها و ارمنی ها گرفته تا آناتولی و مناطق جنوبی تر تردد داشته اند. این تحولات یعنی کوچ کُرمانج ها به سوی شرق همزمان با میانه ی راه و اوج گیری حکومت کُردتبار و شیعه گرای صفویان (۱۱۳۵–۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲–۱۵۰۱ میلادی) و سلطنت پادشاه صفوی، شاه عباس یکم (۱۵۸۷-۱۶۲۹ میلادی) در ایران و زمامداری پادشاهان عثمانی محمد سوم (۱۵۹۵ تا ۱۶۰۳) و احمد یکم (۱۶۰۳ الی ۱۶۱۷) به وقوع پیوست. از آنجا که این دسته از کُرمانج ها به مرزهای شرقی امپراتوری عثمانی نزدیکتر بوده اند و با توجه ارتباطاتی که بین آنها و حکومت صفویان برقرار می شد همچنین کمک هایی که از سوی آنان به شاهان صفوی در جنگ های مختلف از جمله جنگ خونین چالدران صورت می گرفت زمینه ی نزدیکی هر بیشتر آنها فراهم می آید. ظلم و ستم عثمانیان از سویی و حکومتی شیعه گرا با باورها و عقاید نزدیکتر در این سو سبب می شود که کُرمانج های چمشگزک به سمت صفویان متمایل شوند و کوچ بزرگ آنها به سوی شرق و دوری از عثمانیان صورت گیرد (حوالی سالهای ۱۶۰۰ تا ۱۶۰۵ میلادی). با توجه جمعیت و شمار این کُردها بعید به نظر می رسد که آنها قادر به مقاومت در برابر عثمانی ها نبوده اند، که این جای تحقیق و پژوهش دارد.

آنگونه که در تاریخ آمده است در ابتدا مقصد کوچ خراسان نبوده است و بیشتر دورشدن از عثمانی ها مدنظر بوده است. مدت اندکی در مناطق اطراف دریاچه ی ارومیه و شاید گروه هایی در مناطق بالاتر تا ماکو و چالدران مستقر می شوند و سپس مقصد بعدی آنها مناطق ری و ورامین در نزدیکی پایتخت آن روز ایران یعنی قزوین انتخاب می شود. کُرمانج ها حدود یک سال (کمتر یا بیشتر) در این منطقه توقف می کنند و از سوی حکومت مرکزی مورد حمایت بوده اند. برخی از کرمانج ها در این مرحله جدا شده و در نواحی اطراف ساکن می شوند، چنانچه امروزه می بینیم کردهایی در ورامین و برخی مناطق اطراف تهران از جمله شمیرانات و دماوند زندگی می کنند که هم قبیله و هم نام کردهای خراسان اند. در طی این دو یا سه سال حرکت از قلمروی عثمانی تا رسیدن به مرزهای شمال خراسان تغییر و تحولات بیشماری صورت می گیرد.

ادامه مطلب


هوره رودخانه‌ی پُر رمز و راز کلمه است، جاری شده از اعماق قرون و نهفته در سینه‌ی گرم نسلی که اکنون می‌رود تا در شلوغی آهنگ‌های جاز و راک گم شود.

به گزارش

نوای آبیدر، هوره نبض تاریخ این سرزمین است، لالایی و زبان مشترک زاگرس با درخت‌های سر به  فلک کشیده‌ی بلوط و مردمانی به زلالی چشمه‌های کوهپایه. در سرایش هوره کلمات به نرمی و در چینشی مروارید گونه به آرامی بر زبان جاری می‌شوند و داغ و درد و غریبی و شکوه از روزگار را نهفته در لا به لای خود به ذهن شنونده می‌بخشند.

هوره آواز زمزمه‌گونه و با ریتم سنگین و کشداری است که خواننده، شعرها و ابیات کُردی را در این شیوه می‌خواند. این در حالی است که در دوره‌های گذشته مضمون ابیات مذهبی بوده و هوره‌سرایان بیشتر به آواز کردن آیات کتب آسمانی یا آموزه‌های منظم مذهبی پرداخته‌اند اما امروزه مضمونی عاشقانه دارد. کُردهای منطقه‌ی غرب و به ویژه ایلام از دیرباز در شادی و غم و هنگام وقوع رویدادهای تأثیرگذار از جمله غربت، از دست دادن عزیزی و یا در خلوت عاشقانه‌ی خود شروع به خواندن هوره و درد دل با ذات مادرانه‌ی طبیعت و ذکر ستایش‌گونه اهورامزدا می‌کردند.

هوره با قدمتی هزاران ساله به ژرفای تاریخ این سرزمین مربوط به دوران زرتشت» است و بخش مهمی از کتاب مقدس اوستا» هوره را ندای حق‌طلبی و کرداری نیک و پنداری نیک می‌داند. واژه‌ی هوره از واژه‌ی اهوره» گرفته شده است.

به اعتقاد کارشناسان، آوازهای سنتی ایران زمین امروز همان هوره است که به صورت ردیفی و دستگاه درآمده و اساس این دگرگونی‌ها و تنوع در آوازهای شاد و غمناک برگرفته از هنر لطیف و اصیل هوره است.

در مناطق کُردنشین غرب کشور به ویژه استان ایلام هنرمندان بزرگی وجود دارند که خواندن آواز هوره را به حد کمال رسانده‌اند که از سرایندگان بزرگ این آواز می‌توان به شادروان داراخان»، علی‌نظر» و صید قلی کشاورز» اشاره کرد.

پیشینه‌ی فرهنگی هوره
مردم عشایر به دلیل شرایط خاص زندگی خود از میراث‌داران و حفظ‌کنندگان سنت‌ها هستند و گروهی از محققان ادبیات عامیانه معتقدند که قدیمی‌ترین اجرا کنندگان و سازندگان ترانه‌های عامیانه، مردمان جوامع عشایری و چوپانان بوده‌اند که در هنگام چراندن گله در مراتع و کوهپایه‌های سرسبز از سر ذوق یا دلتنگی بدان پرداخته‌اند.

ناگفته نماند هنر هوره، محمل و ظرفی برای حفظ و نگهداری اشعار عامیانه بوده و ادبیات زیبا و دلنشین را از نسلی به نسل دیگر انتقال داده و حفظ کرده است و یکی از عوامل زنده‌ی نگهدارنده‌ی زبان‌ها و گویش‌های محلی بوده است.

 ریشه‌یابی واژه هوره»
هوره یکی از مزامیر باستانی در ستایش اهورا مزدا» بوده و اهوره» پاره‌ی نخست اهورا مزدا است که در بسیاری ازجاهای اوستا به تنهایی به کار رفته است.

اهوره» دراوستا به معنی بزرگ و سرور به عنوان صفتی برای ایزدان مهر» و به معنی فرمانروا و سالار و بزرگ در مورد آدمیان نیز آمده است. فریدون جنیدی» در کتاب زمینه‌ی شناخت موسیقی می‌نویسد: هوره از نواهای باستانی مردم کُرد است و باربد» و نکیسا» برای خسرو شیرین هوره» می‌خواندند. باربد که در برخی کتاب‌ها نام او را بهلبد»، فهلبد» نیز آمده بنا به برخی روایات، کُرد بوده است.

باربد برای هر روز از هفته نوایی اختراع کرده بودکه به نام نواهای خسروانی» یا طریق الملوکیه» مشهور است و نیز برای هر روز از روزهای ماه لحن مخصوصی ساخته که به سی لحن باربد» معروف است و نیز سیصد و شصت نوا برای هر روزاز سال ترکیب کرده است(ایرانیان خمسه‌ی مسترقه را جز سال به حساب نیاورده‌اند).

ادامه مطلب


به گزارش

سراب خبر، فراخوان بزرگداشت و یادواره عربعلی شروه» از مفاخر فرهنگی و هنری شهرستان قروه با هدف آشنایی نسل جوان با مفاخر و بزرگان این خطه در سه بخش منتشر شد. بخش های این جشنواره شامل ارائه مقاله با موضوع نقش عربعلی شروه» در ترجمه آثار هنری و تأثیر آن در آگاهی و شناخت بیشتر هنرمندان هنرهای تجسمی، طراحی و نقاشی پرتره استاد شروه با تکنیک آزاد و طراحی نشانه نوشته عربعلی شروه» هستند. از اهداف این جشنواره می توان به ترویج و اشاعه فرهنگ تکریم و بزرگداشت بزرگان فرهنگی و هنری و الگوسازی در این زمینه، معرفی مفاخر استانی و ملی، پرورش خلاقیت و تبادل تجربه های هنری، آشنایی نسل جوان با فرهنگ و پیشینه تاریخی منطقه خود اشاره کرد.  

در این جشنواره هر هنرمند ضمن اینکه می تواند در تمامی بخش ها شرکت کند امکان ارسال حداکثر ۳ اثر در هر یک از بخش ها را به دبیرخانه دارد.

مقالات ارسال شده باید در قابل فایل pdf یا word بوده و تصاویر هم باید با فرمت jpg با رزولوشن ۳۰۰ باشد. مهلت ارسال آثار به دبیرخانه جشنواره تا ۳۰ تیرماه سال جاری و زمان برگزاری جشنواره هم سوم مرداد ماه ۹۷ خواهد بود.

علاقه مندان می توانند آثار خود را به دبیرخانه جشنواره به آدرس پستی استان کردستان، شهرستان قروه، شهرک فرهنگیان، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قروه، دبیرخانه جشنواره هنرهای تجسمی یادواره عربعلی شروه» یا آدرس الکترونیکی ghorveh.ershad@yahoo.com» ارسال کنند. همچنین شرکت کنندگان برای کسب اطلاعات بیشتر می توانند با شماره تلفن ۰۸۷۳۵۲۴۷۴۲۰ و دورنگار ۰۸۷۳۵۲۲۲۲۶۰ تماس حاصل نمایند. گفتنی است عربعلی شروه» مترجم، مدرس، نقاش، سفالگر و مجسمه ساز برجسته ایرانی اهل شهرستان قروه بود که آموزش نقاشی و طراحی نوین را در ایران بنیان نهاد.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها